علوم انسانی

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم با خواندن این مطالب کمکی به دوستان خوبم جهت آشنایی با علوم انسانی کرده باشم

امکانات جانبی

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 9
    کل نظرات کل نظرات : 28
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 2

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 0
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 0
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
    آي پي امروز آي پي امروز : 0
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 0
    بازدید هفته بازدید هفته : 2
    بازدید ماه بازدید ماه : 19
    بازدید سال بازدید سال : 196
    بازدید کلی بازدید کلی : 1841

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.144.42.196
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان علمی ، فرهنگی ، ادبی و آدرس nazilajavaheri.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    امیر 248 - حقیقت خیییییییلی خوبع لاایک - 1394/12/12
    آوا - سلام گلم مطالبت خیلی عالیه خیلی به دردم خورد واسه انتخاب رشت
    پاسخ:ممنون خوشحال شدم کمکتون کردم - 1394/12/1
    منتظر موعود - سلام.اميدوارم حالتون خوب باشه؟
    ببخشيد نتونستم جوابتونو بدم سرم شلوغ بود...
    وبلاگ مفيدي مي تونيد داشته باشيد به شرط تلاش و سعي .....
    اميدوارم موفق باشيد.
    التماس دعا....والسلام - 1394/11/30
    علیرضا - سلام
    به من سر بزن و با یه عالمه وبلاگ و وبلاگ نویس آشنا شو...امتحان کن - 1394/11/29
    hashem - با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیر گروه
    واقعا مطالب مفید و عالی بود تشکر از زحماتی که شما برای آماده ساختن این صفحه نمودید.
    موفق و پیروز باشید

    پاسخ:خیلی ممنون - 1394/11/26
    زهراباتمانی - سلام دوست گلم مطالبت عالیه موفق باشی
    پاسخ:خیلی ممنون زهرا جان - 1394/11/24
    زهراباتمانی - - 1394/11/24
    sania - خیلی خوب بود ممنون
    پاسخ:ممنون از نظرتون - 1394/11/23
    آیدا - سلام نازی چرا تم وبلاگ رو عوض کردی این ربطی به موضوع نداره
    پاسخ:دستم رفت روش - 1394/11/18
    آوا - سلاااااام خوبی؟پست آخرت خیلی قشنگ بود خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم دوست داشتی به منم سر بزن
    پاسخ:خیلی ممنون ازشما - 1394/11/17

زندگی نامه سعدی

 

زندگی نامه سعدی

سعدی در شیراز مرکز فارس در حوالی سال  563 دیده به جهان گشود و نام او رامصلح الدین یا به قولی مشرف الدین عبد الله گذاشتند


تاریخ ارسال پست: چهار شنبه 1 ارديبهشت 1395 ساعت: 16:45
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

معرفی رشته فلسفه

معرفی رشته فلسفه
"فلسفه به انسان كمك مي‌كند تا به اوج كمال نايل آيد و به سعادت كه از طريق نيل به عالم معقولات حاصل مي‌شود، دست بيابد. پس فلسفه نه فقط از لحاظ فوايد آن مورد توجه است بلكه في‌نفسه نيز مطلوب است و از آن نمي‌توان صرف‌نظر كرد." "ارسطو، فيلسوف مشهور يوناني"
"فلسفه ناشي از بي‌عقلي و عدم رشد آگاهي انسان است و اگر بشر به حدي از رشد و آگاهي رسيد، نياز به فلسفه ندارد."" اگوست كنت، دانشمند، فيلسوف و رياضيدان مشهور فرانسوي "
دوعبارت فوق نشانگر دو ديدگاه متفاوت درباره فلسفه است كه در طي قرون متمادي وجود داشته و گاه يكي بر ديگري چيره شده است؛ يعني هميشه در طول تاريخ عده‌اي از متفكران، فلسفه را دوست داشتن خردمندي و فيلسوف را دوستـدار خردمندي معرفي كرده و عده‌اي ديگر فلسفه را هنر لفاظي و بازي كردن با واژه‌ها دانسته‌اند.راستي، فلسفه چيست و چه حيطه‌اي را در برمي‌گيرد كه چنين ديدگاه‌هاي متفاوتي درباره آن وجود دارد؟

انشجوي

 


تاریخ ارسال پست: چهار شنبه 1 ارديبهشت 1395 ساعت: 16:25
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

علوم انسانی وکاربرد های ان

علوم انساني و تربيت نيروي انساني در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي در حوزه علوم انساني از موضوعاتي است که هرازچندگاهي مورد توجه جريانات مختلف سياسي، فرهنگي و برنامه ريزي آموزشي واقع مي شود و اغلب مورد بي مهري قرار مي گيرد. برخي علوم انساني را عامل بي ديني و گسستگي فرهنگي مي دانند و اگر بتوانند مي خواهند ريشه آن را خشک کنند و بعضي در پي محدود کردن و حذف بعضي از رشته ها از نظام آموزش عالي برميآيند و برخي نيز سخن از سودمندي يا بي فايدگي اين علوم به ميان ميآورند. اين قبيل اشخاص به جنبه کاربردي علوم نگاه مي کنند و پيش خود تصور مي کنندکه مثلا  فارغ التحصيل پزشکي به معالجه بيماران مي پردازد و فارغ التحصيل مهندسي در يک کار مهندسي به تناسب رشته تحصيلي مشغول کار و خدمت رساني مي شود اما مثلا  يک فارغ التحصيل فلسفه يا ادبيات يا جامعه شناسي و روانشناسي و تعليم و تربيت چه کاري به عهده مي گيرد و چه نيازي از جامعه را برطرف مي کند؟ يکي از راه هاي حل اين مساله اين است که بگوييم پس نيازي به علوم انساني نيست و کوشش کنيم براي محدود کردن اين علوم و بعد حذف کامل آنها از حوزه تحصيلا ت رسمي که عده اي چنين مي انديشند و اگر بتوانند مايل اند اين قبيل علوم را برچينند. راه ديگر مساله و حل آن اين است که بيشتر فکر کنيم و ببينيم آيا واقعيت مساله همان است که در سوال مطرح شده است يا نه؟ و شايد اگر به هويت فردي و جمعي انسان و نيازهاي او توجه کنيم پاسخ ديگري به اين سوال بيابيم; پاسخي که جامعه بشري و جامعه خود ما عليرغم طرح سوال اول همچنان به حضور گسترده علوم انساني با نظر مثبت و حتي به عنوان يک ضرورت راي داده است. هويت انساني فردي و اجتماعي انسان، چيستي آن، نيازهاي آن وعوامل موثر در قوام آن که مي توان در مجموع به يک تعبير، آن را فرهنگ ناميد در معناي وسيع کلمه، از طريق علوم انساني مشخص مي گردد و سامان مي يابد. شکل گيري  هويت  فرهنگي  و چگونگي آن،  عوامل موثر آن، چه براي يک فرد  و چه براي  يک جمع که از آن به  خانواده،  قوم، همشهري، ملت، امت، جامعه انساني  و عناويني  از  اين قبيل  تعبير  مي  کنيم در علوم  انساني  تبيين مي شود و بعد نيازهاي او و ضرورت هاي زندگي فردي  و جمعي او همه از طريق علوم انساني رو به کمال  مي رود و حتي نيازهاي او پس از اين تحولا ت  فرهنگي  متفاوت مي شود  و آن گاه براي رفع اين نيازها به ساير علوم توجه مي شود.  به عبارتي ديگر ساير دانش   ها براي رفع نيازهايي پديد مي آيند که از طريق علوم انساني  بررسي شده اند و بنابراين  ساير دانش ها خدمتگزار و کارگزار علوم انساني  هستند  و نقش آنها  نقش  پايه  و فلسفه  است و ديگر  علوم و فنون برخاسته از آن و خدمتگزار  آن هستند.  وقتي انسان براساس  يک فرهنگ  يک نوع زندگي  جمعي مثلا  شهرنشيني  را  بر مي گزيند،  آن گاه دانش معماري يا شعب  گوناگون  مهندسي براي تحقق آن وارد کار مي شوند. وقتي براساس يک نياز  زندگي انساني  ضرورت  جاده  و رفت و آمد  پذيرفته مي شود  مهندسان مختلف براي تحقق آن   به خدمت  گرفته  مي شوند.
 دين، روانشناسي، جامعه شناسي، فلسفه، ادبيات، اقتصاد، سياست، حقوق، مديريت، اخلا ق، فرهنگ، هنر، زبان  بخش هايي از معماري  و امثال اينها هويت آدمي  را تعين مي بخشند و راه و مسير بهتر زندگي و کيفيت آن  را معين مي کنند،  خط مي دهند،  فکر مي دهند  و بعد علوم  ديگر به عنوان  ابزار براي تحقق آن آرمان ها به کار گرفته  مي شود و حتي توجه  به اين که بايد از علوم  بهره گرفت  و زندگي را براساس  آنها سازمان  بهتري داد و مثلا   ساختمان هاي  بهتري ساخت،  شهر بهتري  ساخت،  صنايع بهتري  پديدآورد همه در پي نياز  و جهت گيري اي  است  که قبلا   توسط  يک يا چند شعبه  از علوم انساني  درباره آن بحث و نتيجه گيري  شده است. بنابراين  زندگي انساني بدون  فرهنگ که محصول  علوم انساني  است متوقف  مي شود و تمامي علوم و فنوني  که غير از  علوم انساني  متوقف  خواهد شد.  حيات  و بقاي همه علوم و فنون  به فرهنگ جامعه  و نوع آن بستگي  دارد که از طريق علوم  انساني ارتقا  مي يابد بنابراين علوم انساني نقش پايه  در تحول  زندگي فردي  و اجتماعي  انسان دارد.
نظريه هاي تحولا ت اجتماعي، سياسي، تمدني، فرهنگي ملي، منطقه اي و جهاني همه از علوم انساني است. گذشته از اين مباحث کلي، فارغ التحصيلا ن علوم انساني در ارتقا و باروري همين نيازهاي معنوي و فرهنگي جامعه با اشتغال در يکي از حوزه هاي تخصصي علوم انساني خدمات بزرگي مي کنند: معلم ادبيات، معلم هنر يا فلسفه يا ديني يا اخلا ق يا جامعه شناس يا روانشناسي و امثال اينها هرکدام در حوزه تخصصي خود به گسترش و تعميق اين بينشها و فرهنگ ها مي پردازند و کارشناسان عالي جامعه شناسي و اقتصاد و برنامه ريزي، مديريت سياسي و امثال اينها در حوزه کاري خود راه هاي ارتقاي کيفي و راه هاي رسيدن به مدارج عالي تر را بررسي و برنامه ريزي مي کنند و کارشناسان حقوقي و قضائي نيز همچنين.
بنابراين هرچه به علوم انساني اهميت داده شود اهميتي که به ارتقاي کيفي و کمي آنها بينجامد، جامعه وضع بهتري خواهد داشت و به عکس هرگونه بي توجهي به علوم انساني يا هريک از آنها، در همان حوزه باعث رکود خواهد شد. بحث تعارض احتمالي بين آنها نيز بايد در همان علوم بررسي شود. با دانش هاي مهندسي نمي توان آن تعارضات احتمالي را حل کرد و شايد به اين جهت است که علوم بين رشته اي مورد توجه قرار گرفته است تا نوعي سازگاري بين نتايج علوم مختلف پديد آيد.
خلا صه آن که هرگونه بي توجهي و بي مهري به علوم انساني يا هرتفسيري که صورت گيرد، براي جامعه خسارت بار خواهد بود. راه اصلا ح آن علوم و تعيين مباني و جهت گيري هاي آنها نيز بايد در همان علوم با اصول و مباني همان علوم بررسي شود.
عضو انجمن اسلا مي مدرسين دانشگاهها


تاریخ ارسال پست: یک شنبه 18 بهمن 1394 ساعت: 15:7
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

رشته تحصیلی علوم انسانی

گروه آزمایشی علوم انسانی از گروه‌های پنجگانه آزمون سراسری آموزش عالی ورود به دانشگاه‌ها (کنکور) است. این گروه آزمایشی به طور مستقل آزمون ورودی و رشته‌هایی در سطح کارشناسی و کاردانی دارد.

گروه آزمایشی علوم انسانی دارای ۵ زیرگروه است.

مواد تخصصی امتحانی آن از دروس تخصصی رشتهٔ تحصیلی علوم انسانی است که خود از شاخهٔ متوسطهٔ نظری است. رشتهٔ علوم انسانی بیشتر تأکید بر مباحث مرتبط با تفکر آدمی (دروس فلسفه و منطق و روان‌شناسی)، جامعه و مسائل مرتبط با آن (جامعه‌شناسی، تاریخ، جغرافیا و اقتصاد) و مهم‌تر از همه زبان (ادبیات فارسی و عربی) که وسیلهٔ درک و انتقال پیام میان انسانها است، دارد.

دروس تخصصی: ریاضیاقتصادادبیات فارسیزبان عربیتاریخ و جغرافیاعلوم اجتماعی (جامعه‌شناسی)فلسفه و منطقروان‌شناسی.

رشته‌های گروه آزمایشی علوم انسانی در ۵ زیرگروه است.

زیر گروه ۱

رودکی

غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست

"عنصری"

زندگینامه

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ
برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.

رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.

از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .

رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیانرسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند.

بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.

دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.
هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است.
درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند.

گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت.

رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است.
از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد.

با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند.

آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است.

رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیتهایی پراکنده از قطعه های گوناگون است.

سیری در آثار

کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند.
جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است.

تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند.

وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است.
معرفی آثار
تعداد شعرهای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته اند؛ آنچه اکنون مانده، بیش از 1000 بیت نیست که مجموعه ای از قصیده، مثنوی،قطعه و رباعی را در بر می گیرد. از دیگر آثارش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند و رودکی به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی در آورده است (به باور فردوسی در شاهنامه، رودکی به هنگام نظم کلیله و دمنه کور بوده است.)

این منظومه مجموعه ای از افسانه ها و حکایتهای هندی از زبان حیوانات فابل است که تنها 129 بیت آن باقی مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنویهای دیگری در بحرهای متقارب، خفیف، هزج مسدس و سریع به رودکی نسبت می دهند که بیتهایی پراکنده از آنها به یادگار مانده است. گذشته از آن شعرهایی دیگر از وی در موضوعهای گوناگون مدحی، غنایی، هجو، وعظ، هزل ، رثاء و چکامه، در دست است.

عوفی درباره او می گوید: " که چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بر بط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف واکناف عالم برسید و امیر نصر بن احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید.



تصویر

زادگاه او قریه بنج از قراء رودک سمرقند است. یعضی او را کور مادر زاد دانسته اند و عقیده برخی بر آن است که در اواخر عمر نابینا شده است. وفات وی به سال 320 هـجری در زادگاهش قریه بنج اتفاق افتاده و در همان جا به خاک سپرده شده است.

رودکی در سرودن انواع شعر مخصوصاً قصیده، مثنوی ، غزل و قطعه مهارت داشته است و از نظر خوشی بیان در تاریخ ادبیات ایران پیش از او شاعری وجود ندارد که بتواند با وی برابری کند.

به واسطه تقرب به امیر نصر بن احمد سامانی (301-331) رودکی به دریافت جوائز و صله فراوانی از پادشاه سامانی و وزیران و رجال در بارش نائل گردید و ثروت و مکنتی زیاد به دست آورده است چنانکه به گفته نظامی عروضی هنگامی مه به همراهی نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفته، چهار صد شتر بنه او بوده است.

علاوه بر دارا بودن مقام ظاهری رفعت پایه سخنوری و شاعری رودکی به اندازه ای است که از معاصران او شعرای معروفی چون شهید بلخی و معروفی بلخی او را ستوده اند و از گویندگان بعد از او کسانی چون دقیقی، نظامی عروضی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو از او به بزرگی یاد کرده اند.

ویژگی سخن

سخنان رودکی در قوت تشبیه و نزدیکی معانی به طبیعت و وصف ،کم نظیر است و لطافت و متانت و انسجام خاصی در ادبیات وی مشاهده می شود که مایه تأثیر کلام او در خواننده و شنونده است. از غالب اشعار او روح طرب و شادی و عدم توجه به آنچه مایه اندوه و سستی باشد مشهود است و این حالت گذشته از اثر محیط زندگی و عصر حیات شاعر نتیجه فراخی عیش و فراغت بال او نیز می باشد. با وجود آنکه تا یک میلیون و سیصد هزار شعر بنا به گفته رشیدی سمرقندی به رودکی نسبت داده اند تعداد اشعاری که از او امروزه در دست است به هزار بیت نمی رسد.

از نظر صنایع ادبی گرانبهاترین قسمت آثار رودکی مدایح او نیست، بلکه مغازلات اوست که کاملاً مطابق احساسات آدمی است، شاعر شادی پسند بسیار جالب توجه و شاعر غزلسرای نشاط انگیز، بسیار ظریف و پر از احساسات است.

گذشته از مدایح و مضمون های شادی پسند و نشاط انگیز در آثار رودکی، اندیشه ها و پندهایی آمیخته به بدبینی مانند گفتار شهید بلخی دیده می شود. شاید این اندیشه ها در نزدیکی پیری و هنگامی که توانگری او بدل به تنگدستی شده نمو کرده باشد، می توان فرض کرد که این حوادث در زندگی رودکی، بسته به سرگذشت نصر دوم بوده است. پس از آنکه امیر قرمطی را خلع کردند مقام افتخاری که رودکی در دربار به آن شاد بود به پایان رسید.

با فرا رسیدن روزهای فقر و تلخ پیری، دیگر چیزی برای رودکی نمانده بود، جز آنکه بیاد روزهای خوش گذشته و جوانی سپری شده بنالد و مویه کند.

نمونه اشعار

زمانه پندی آزاد وار داد مرا ----- زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری ----- بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه ----- کرا زبان نه به بند است پای دربند است


***

اندر بلای سخت

ای آنکه غمگنی و سزاواری ----- وندر نهان سرشک همی‌باری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد----- بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟----- گیتی‌ست، کی پذیرد همواری؟
مستی نکن که او نشنود مستی ----- رازی مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! ----- کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیـش بیـنی زیـن گردون ----- گر تو به هر بهانه بیـازاری
گوئی گماشته است بلائی او ----- بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدیدنی و کسوفی نی ----- بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی ترسم ----- بر خویشتن ظفر ندهی باری
اندر بلای سخت پدیـد آید ----- فضل و بزرگمردی و سالاری


***


تصویر

 

کلیله و دمنه رودکی

مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.

+ نوشته شده توسط:نازیلا جواهری

منبع:http://aliakbar1372.blogfa.com/post-4.aspx

 


تاریخ ارسال پست: شنبه 10 بهمن 1394 ساعت: 18:41
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

رودکی


تاریخ ارسال پست: شنبه 10 بهمن 1394 ساعت: 18:40
می پسندم نمی پسندم

پروین اعتصامی

مقدمه

img/daneshnameh_up/0/0d/Etesami.gif

پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.

رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید.

پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.

یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.

اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.



تصویر

 

زندگینامه

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد پرداخت.

در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.

در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.

او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.

"پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."

خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.

پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.

این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.

پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.

با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.

بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.

در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.

در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

ویژگی سخن

او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی .

چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .

***

نمونه اثر

این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است

اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب چروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است



قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.

سخن آخر

عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.
سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است .

منایع :

دیوان پروین اعتصامی

http://aliakbar1372.blogfa.com/


تاریخ ارسال پست: شنبه 10 بهمن 1394 ساعت: 18:32
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

فلسفه زندگی خانوادگی از دیدگاه فلاسفه

اجتماع خانوادگی، اجتماعی است " طبیعی قراردادی" یعنی حد متوسطی است میان یک اجتماع غریزی مانند اجتماع زنبور عسل و موریانه که همه حدود و حقوق و مقررات از جانب طبیعت معین شده و امکان سرپیچی نیست و یک اجتماع قراردادی مانند اجتماع مدنی انسان ها که کمتر جنبه طبیعی و غریزی دارد. چنان که می دانیم، قدمای فلاسفه، فلسفه زندگی خانوادگی را بخش مستقلی از "حکمت عملی" می شمردند و معتقد به منطق و معیار جداگانه ای برای این بخش از حیات انسانی بودند.
افلاطون در رساله جمهوریت و ارسطو در کتاب سیاست و ابن سینا در کتاب الشفا با چنین دیدی و از این زاویه به موضوع نگریسته اند. در مورد حقوق زن در اجتماع نیز طبعا چنین تردید و پرسشی هست که آیا حقوق طبیعی و انسانی زن و مرد همانند و متشابه است یا ناهمانند و نامتشابه. یعنی آیا خلقت و طبیعت که یک سلسله حقوق به انسان ها ارزانی داشته است، آن حقوق را دو جنسی آفریده است یا یک جنسی؟ آیا "ذکوریت" و "انوثیت" در حقوق و تکالیف اجتماعی راه یافته است یا از نظر طبیعت و در منطق تکوین و آفرینش، حقوق یک جنسی است؟
افراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعی غیر خانوادگی یعنی از لحاظ حقوقی که در اجتماع بزرگ، خارج از محیط خانواده، نسبت به یکدیگر پیدا می کنند هم وضع مساوی دارند و هم وضع مشابه. یعنی حقوق اولی طبیعی آنها برابر یکدیگر و مانند یکدیگر است. همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت استفاده کنند، مثل هم حق دارند کار کنند، مثل هم حق دارند در مسابقه زندگی شرکت کنند، همه مثل هم حق دارند خود را نامزد هر پست از پست های اجتماعی بکنند و برای تحصیل و به دست آوردن آن از طریق مشروع کوشش کنند. همه مثل هم حق دارند استعدادهای علمی و عملی وجود خود را ظاهر کنند.
و البته همین تساوی در حقوق اولیه طبیعی، تدریجا آنها را از لحاظ حقوق اکتسابی در وضع نامساوی قرار می دهد، یعنی همه به طور مساوی حق دارند کار کنند و در مسابقه زندگی شرکت نمایند، اما چون پای انجام وظیفه و شرکت در مسابقه میان می آید، همه در این مسابقه یک جور از آب در می آیند، بعضی پر استعدادترند و بعضی کم استعدادتر، بعضی پر کارترند و بعضی کم کارتر، بالاخره بعضی عالمتر، با کمال تر، باهنر تر، کارآمد تر، لایق تر از بعضی دیگر از کار در می آیند. قهرا حقوق اکتسابی آنها صورت نامتساوی به خود می گیرد، و اگر بخواهیم حقوق اکتسابی آنها را نیز مانند حقوق اولی و طبیعی آنها مساوی قرار دهیم، عمل ما جز ظلم و تجاوز نامی نخواهد داشت چرا از لحاظ حقوق طبیعی اولی اجتماعی همه افراد وضع مساوی و مشابهی دارند؟
برای اینکه مطالعه در احوال بشر ثابت می کند که افراد بشر طبیعتا هیچکدام رئیس یا مرئوس آفریده نشده اند هیچکس کارگر یا صنعتگر یا استاد یا معلم یا افسر یا سرباز یا وزیر به دنیا نیامده است، اینها مزایا و خصوصیاتی است که جزء حقوق اکتسابی بشر است، یعنی افراد در پرتو لیاقت و استعداد و کار و فعالیت باید آنها را از اجتماع بگیرند و اجتماع با یک قانون قراردادی آنها را به افراد خود واگذار می کند. تفاوت زندگی اجتماعی انسان با زندگی اجتماعی حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل در همین جهت است، تشکیلات زندگی آن حیوانات صد در صد طبیعی است، پستها و کارها به دست طبیعت در میان آنها تقسیم شده نه به دست خودشان، طبیعتا بعضی رئیس و بعضی مرئوس، بعضی کارگر و بعضی مهندس و بعضی مأمور انتظامی آفریده شده اند. اما زندگی اجتماعی انسان اینطور نیست. به همین جهت بعضی از دانشمندان یک باره این نظریه قدیم فلسفی را که می گوید "انسان طبیعتا اجتماعی است" انکار کرده و اجتماع انسانی را صد در صد "قراردادی" فرض کرده اند. درباره "زندگی اجتماعی انسان" دو نظر است. بعضی زندگی اجتماعی انسان را طبیعی می دانند، به اصطلاح انسان را "مدنی بالطبع" می دانند. بعضی دیگر بر عکس، زندگی اجتماعی را یک امر قراردادی می دانند که انسان به اختیار خود و تحت تأثیر عوامل اجبار کننده خارجی (نه عوامل درونی) آن را انتخاب کرده است. در باب زندگی خانوادگی چطور؟ آیا در اینجا هم دو نظر است؟ خیر. در اینجا یک نظر بیشتر وجود ندارد. زندگی خانوادگی بشر صد در صد طبیعی است، یعنی انسان طبیعتا "منزلی" آفریده شده است. فرضا در طبیعی بودن زندگی "مدنی" انسان تردید کنیم، در طبیعی بودن زندگی "منزلی" یعنی زندگی خانوادگی او نمی توانیم تردید کنیم. همچنان که بسیاری از حیوانات با آنکه زندگی اجتماعی طبیعی ندارند بلکه به کلی از زندگی اجتماعی بی بهره اند. دارای نوعی زندگانی زناشویی طبیعی می باشند، مانند کبوتران و بعضی حشرات که به طور "جفت" زندگی می کنند. حساب زندگی خانوادگی از زندگی اجتماعی جداست. در طبیعت تدابیری به کار برده شده که طبیعتا انسان و بعضی حیوانات به سوی زندگانی خانوادگی و تشکیل کانون خانوادگی و داشتن فرزند گرایش دارند.
قرائن تاریخی دوره ای را نشان نمی دهد که در آن دوره انسان فاقد زندگی خانوادگی باشد، یعنی زن و مرد منفرد از یکدیگر زیست کنند و یا رابطه جنسی میان افراد صورت اشتراکی و عمومی داشته باشد. زندگی قبایل وحشی عصر حاضر که نمونه ای از زندگانی بشر قدیم به شمار می رود نیز چنین نیست. زندگی بشر قدیم خواه به صورت "مادر شاهی" و خواه به صورت "پدر شاهی" شکل خانوادگی داشته است. در مورد تفاوت های زن و مرد نیز در کتب فلسفی بحث هایی مطرح است که: تفاوت های زن و مرد "تناسب" است نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوت ها تناسب بیشتری میان زن و مرد که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شده اند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است به وجود آورد. این مطلب از بیانات بعدی ضمن توضیح تفاوت ها روشن تر می شود. این مسئله، یک مسئله تازه که در قرن ما مطرح شده باشد نیست، حداقل دو هزار و چهارصد سال سابقه دارد. زیرا این مسئله بهمین صورت در کتاب جمهوریت افلاطون مطرح است.
افلاطون با کمال صراحت مدعی است که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان می توانند همان وظایفی را عهده دار شوند که مردان عهده دار می شوند و از همان حقوقی بهره مند گردند که مردان بهره مند می گردند. هسته تمام افکار جدیدی که در قرن بیستم در مورد زن پیدا شده و حتی آن قسمت از افکار که از نظر مردم قرن بیستم نیز افراطی و غیر قابل قبول به نظر می رسد، در افکار افلاطون پیدا می شود و به همین جهت موجب اعجاب ناظران نسبت به این مرد که پدر فلسفه نامیده می شود گردیده است.
افلاطون در رساله جمهوریت کتاب پنجم حتی درباره اصلاح نژاد و بهبود نسل و محروم کردن بعضی از زنان و مردان از تناسل و اختصاص دادن تناسل به افرادی که از خصائص عالی تری برخوردارند، درباره تربیت فرزندان در خارج از محیط خانواده، درباره اختصاص دادن تناسل به سنین معینی از عمر زن و مرد که سنین قوت و جوشش نیروی حیاتی آنها به شمار می رود بحث کرده است. افلاطون معتقد است همان طوری که به مردان تعلیمات جنگی داده می شود به زنان نیز باید داده شود، همانطوری که مردان در مسابقات ورزشی شرکت می کنند، زنان نیز باید شرکت کنند. اما دو نکته در گفته افلاطون هست: یکی اینکه اعتراف می کند که زنان از مردان چه در نیروهای جسمی، چه در نیروهای روحی و دماغی ناتوان ترند، یعنی تفاوت زن و مرد را از نظر "کمی" اعتراف دارد هر چند مخالف تفاوت کیفی آنها از لحاظ استعدادها است. افلاطون معتقد است استعدادهایی که در مردان و زنان وجود دارد مثل یکدیگر است. چیزی که هست زنان در هر رشته ای از رشته ها از مردان ناتوان ترند و این جهت سبب نمی شود که هر یک از زن و مرد به کاری غیر از کار دیگری اختصاص داشته باشند. افلاطون روی همین جهت که زن را از مرد ضعیف تر می داند، خدا را شکر می کند که مرد آفریده شده نه زن. می گوید: "خدا را شکر می کنم که یونانی زائیده شدم نه غیر یونانی، آزاد به دنیا آمدم نه برده، مرد آفریده شدم نه زن".
دیگر اینکه افلاطون آنچه در موضوع بهبود نسل، پرورش متساوی استعدادهای زن و مرد، اشتراکیت زن و فرزند و غیره گفته همه مربوط است به طبقه حاکمه، یعنی فیلسوفان حاکم و حاکمان فیلسوف که وی آنها را منحصرا شایسته حکومت می داند. چنان که می دانیم افلاطون در روش سیاسی مخالف دموکراسی و طرفدار ارستوکراسی است. آنچه افلاطون در زمینه های بالا گفته مربوط است به طبقه اشراف زاده و در غیر طبقه اشراف زاده طور دیگری نظر می دهد.
کسی که آرا و عقایدش در دنیای قدیم در دست است، شاگرد وی ارسطو است. ارسطو در کتاب "سیاست" عقاید خویش را درباره تفاوت زن و مرد اظهار داشته و با عقاید استاد خود افلاطون سخت مخالفت کرده است. ارسطو معتقد است که تفاوت زن و مرد تنها از جنبه کمی نیست، از جنبه کیفی نیز متفاوتند، او می گوید: نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت است و وظایفی که قانون خلقت به عهده هر یک از آنها گذاشته و حقوقی که برای آنها خواسته در قسمت های زیادی با هم تفاوت دارد. به عقیده ارسطو فضایل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری از قسمت ها متفاوت است، یک خلق و خوی می تواند برای مرد فضیلت شمرده شود و برای زن فضیلت نباشد، بر عکس یک خلق و خوی دیگر ممکن است برای زن فضیلت باشد و برای مرد فضیلت شمرده نشود. نظریات ارسطو نظریات افلاطون را در دنیای قدیم نسخ کرد، دانشمندانی که بعدها آمدند نظریات ارسطو را بر نظریات افلاطون ترجیح دادند.

منـابـع

مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 11-12 و صفحه 200-204 و صفحه 182-189

http://tahoor.com/fa/article/view/26895


تاریخ ارسال پست: شنبه 10 بهمن 1394 ساعت: 18:27
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

به وبلاگ خود خوش امدید

با سلام.به دنیای لوکس بلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز لوکس بلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در لوکس بلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید.
در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام را حذف نمایید.جهت حذف این مطلب وارد مدیریت وب خود شوید و از قسمت ویرایش مطالب قبلی ،مطلبی با عنوان به وبلاگ خود خوش امدید را حذف نمایید.امیدواریم لحظات خوبی را در لوکس بلاگ سپری نمایید...
تاریخ ارسال پست: 0 0 ساعت: 0:0
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد